جزوه:تفسیر سوره حمد و بحث های مقدماتی تفسیر
(تقسیر ۱)
تدریس شده توسط:
دکتر سید مهدی احمدی نیک
این جزوه اختصاص به سایت متقون دارد
کپی برداری و استفاده بدون ذکر منبع شرعا حرام است.
دیدگاه سوم (ترکیبی از دیدگاه اول و دوم):.. 7
اسرار و رموز جاودانگی قرآن کریم.. 11
حقیقت وحی و انحا (معانی وحی).. 14
فضیلت سوره یا فضائل سورهها.. 22
دلیل چهارم: تواتر خاص مسلمین.. 29
مکی بودن و یا مدنی بودن فاتحه الکتاب.. 29
باء بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ متعلق به چیست؟.. 31
اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.. 32
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.. 34
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ.. 38
جلسه اول
روایاتی که از معصوم صادر شده یا برای معصوم است یا برای غیرمعصوم.
دستهی اول یعنی احادیثی که از معصوم برای معصوم است، ممکن است که ظرف وجودی معصوم مورد نظر بوده و این احادیث همه جا نباید مطرح شوند؛ مثل احادیث حضرت رسول9به حضرت امیر7.
اما دستهی دوم یعنی احادیثی که از معصوم برای غیرمعصوم و برای عامه مردم میباشد که این گونه احادیث ممانعتی ندارند و اگر برای تمام اقشار جامعه مطرح شود مشکلی ندارد، چه بسا برنامه زندگی آنها را بیان کرده است.
قال رسول الله9:
«ان اردتم عیش السعداء و موت الشهداء و النجاه یوم الحسره و یوم الخوف و نور یوم الظلمات و الظّل یوم الحرور و ریّ یوم العطش و الوزن یوم الحفه و الهدی یوم الضلاله فادرسوا القرآن فإنّه کلام الرحمن و حرز من الشیطان و رجحان فی المیزان.»
ترجمه:
اگر میخواهی زندگی سعادتمند داشته باشی و به بالاترین مقامهای معنوی برسی و همانند شهدا و طالب نجات روز قیامت و همین طور طالب پناهگاه در روز وحشت، اگر میخواهی نوری در روز تاریک داشته باشی، اگر به دنبال یک سایبان در روز بسیار گرم هستی، اگر طالب سیراب شدن در روز تشنه شدن هستی و اگر طالب سنگین شدن عملت هستی و اگر مشتلق پیدا کردن مسیر و راه اصلی هستی در روزی که همه دچار گمراهی میشوند، برای رسیدن به همه این امتیازات به تعلیم و تعلم قرآن بپرداز، زیرا قرآن کلام خداست و نگه دارنده انسان در مقابل شیطان و باعث سنگینی ترازوی عمل انسان است.
کافی/جلد2/ ص601
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ7:
«يَجِيءُ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي أَحْسَنِ مَنْظُورٍ إِلَيْهِ صُورَةً فَيَمُرُّ بِالْمُسْلِمِينَ فَيَقُولُونَ؛ هَذَا الرَّجُلُ مِنَّا فَيُجَاوِزُهُمْ إِلَى النَّبِيِّينَ فَيَقُولُونَ؛ هُوَ مِنَّا فَيُجَاوِزُهُمْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ فَيَقُولُونَ؛ هُوَ مِنَّا حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى رَبِّ الْعِزَّةِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَقُولُ:
يَا رَبِّ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ أَظْمَأْتُ هَوَاجِرَهُ وَ أَسْهَرْتُ لَيْلَهُ فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ لَمْ أُظْمِئْ هَوَاجِرَهُ وَ لَمْ أُسْهِرْ لَيْلَهُ فَيَقُولُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:
أَدْخِلْهُمُ الْجَنَّةَ عَلَى مَنَازِلِهِمْ فَيَقُومُ فَيَتَّبِعُونَهُ، فَيَقُولُ لِلْمُؤْمِنِ؛ اقْرَأْ وَ ارْقَهْ قَالَ؛ فَيَقْرَأُ وَ يَرْقَى حَتَّى يَبْلُغَ كُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ مَنْزِلَتَهُ الَّتِي هِيَ لَهُ فَيَنْزِلُهَا.»
ترجمه: قرآن در روز قیامت در بهترین صورت بر مسلمان وارد میشود، بر مسلمانان می کذرد همه میگویند این مرد از ماست بر پیامبران میگذرد آنها هم میگویند این از ماست و بر فرشتگان مقرب میگذرد هم میگویند این از ماست تا اینکه به نزد خدا میرسد میگوید این فلانی فرزند فلانی روزهای گرمش را به تشنگی و شبهایش را به بی خوابی کشاندم و فلانی فرزند فلانی روزهای گرمش را به تشنگی و شبهایش را به بی خوابی نکشاندم خداوند در پاسخ قرآن میفرماید: به بهشت برو وهر کدام را در جای خود جای بده قرآن حرکت میکند و قرآنیان به دنبالش میروند به انسان مؤمن میگوید بخوان و بالا برو! هر مؤمنی قرآن میخواند و بالا میرود تا به درجه خود میرسد تا در آنجا منزل برمی گزیند.
1- ما معتقدیم در قیامت اعمال تجسم عینی پیدا میکنند.
2- عمل به قرآن و اجر عاملان به قرآن (روزه داران و شب زنده داران) و بی اعتنایان به قرآن.
3- جمله هر کس را که تو میخواهی به دنبال خود ببر اشاره به عاملان قرآن دارد.
4- بخشی از نعمتهای بهشتی در خدمت قاریان قرآن است و به هر اندازه ای که قرآن، تلاوت کردهاند در بهشت جا و مقام میگیرند.
وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا(سوره فرقان/آیه30)
ترجمه: حضرت رسول فرمودند ای پروردگار قوم من قرآن را مهجور گفتند.
در کتاب المفرات در مورد واژهی مهجور توضیحاتی آورده که:
مفارغه الانسان غیره اما بالبدن أو باللسان أو بالقلب
انسان از یک چیزی دوری میکند حال یا با بدن (= مثل هجرت پیامبر از مکه به مدینه) یا هجرت با زبان (= هجرت لسانی) یا هجرت با قلب است (= مثل مردمی که قؤآن میخوانند اما از او تأثیر نمیپذیرند.)
حال سوال اینجاست که مگر میشود یک چیزی را اتخاذ کنیم اما در عین حال مهجور باشد؟
بله، چه بسا انسان چیزی را گرفته باشد اما درک صحیحی از آن نداشته باشد یا عمل به آن نکند. برخی مفسران کلمه مهجور را در معنای متروک به کار بردهاند، اما باید دانست متروک الزاماً معنای مهجور نمیدهد مثل معاویه یکی از خلفای اموی حدود 20 سال بیشترین رونق بخشی به جلسات قرآن را انجام داد بدون اینکه اصلاً به قرآن عمل کنند.
1. مهجوریت در تلاوت
این مهجوریت شامل دو بخش ترک تلاوت و عدم رعایت آداب تلاوت میشود.
الف- ترک تلاوت:
حدیث حضرت صادق7که فرمودند:
قرآن عهدنامهی خدا برای مردم است، شایسته است که مسلمان به این عهدنامه نگاه کند و هر روز 50 آیه از آن را بخواند.
سوره زمر آیه20 هم اشاره به همین موضوع دارد:
فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ؛ پس آنچه را از قرآن برای شما میسر است بخوانید (در حدّ توان قرآن بخوانید)
ب- عدم رعایت آداب تلاوت:
حدیث حضرت صادق7که فرمودند:
آداب تلاوت عبارتند از:
1- آیات را صحیح میخوانند
2- در معانی دقت میکنند
3- به احکام آن عمل میکنند
4- به وعده های آن امید میبندند
5- از وعیدهای آن احساس خطر میکنند
6- از داستانهای آن عبرت میگیرند
7- نواهی آن ر ترک میکنند
8- به اوامر قرآن گردن مینهند
سوره بقره آیه121 هم اشاره به همین موضع دارد:
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ؛ کسانی که کتاب آسمانی به آنها عطا کردیم آن را طوری که شایسته است، قرائت میکنند.
2- مهجوریت در استماع
پیامبر اکرم9فرمودند: هرکس یک آیه قرآن گوش دهد برای آن بهتر است از کوه شبیر که از طلا نقره باشد.
سوره اعراف آیه204 هم اشاره به همین موضوع دارد:
وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ و هنگامی که قرآن خوانده میشود، به آن گوش فرا دهید و سکوت کنید تا مشمول رحمت شوید.
3- مهجوریت در تدبّر
یک روز آشیخ سلیمان به اقبال لاهوری گفت؛ که چرا تأثیرگذاری ما در جامعه و جوانان امروزی کمتر شده است مگر شما چه کار میکنید؟ اقبال پاسخ داد که پدرم به من گفته آنگونه قرآن را بخوان که گویا بر تو تلاوت شده یا تلاوت میشود.
4- مهجوریت در تفسیر
5- مهجوریت در عمل (ظهور احکام قرآن در عمل و گفتار و رفتار انسان)
در وحیانی بودن معنای قرآن کریم هیچ شکی نیست و اجماع تمامی مسلمین بر این موضوع بوده است اما در وحیانی بودن الفاظ قرآن کریم دیدگاه های مختلفی وجود دارد.
آیا الفاظ قرآن کریم همانند محتوای آن یک امری وحیانی هستند یا نه آنچه که مستند به وحی است، حقیقت و محتوای قرآن کریم است و الفاظ قرآن و کلمات و ساختار ترکیبی آن توسط پیامبر9یا جبرئیل امین انجام شده است؟
دیدگاه اول: آنچه بر پیامبر اسلام9وحی شده استفقط حقیقت و محتواب قرآن است، اما الفاظ انتخاب شده و بر ساختهی پیامبر اسلام9 است.
دیدگاه دوم: خداوند محتوای قرآن را به فرشته وحی القا نموده است و او در قالب الفاظ ریخته و بر پیامبر اسلام9ابلاغ نموده است.
دیدگاه سوم (ترکیبی از دیدگاه اول و دوم):
خداوند محتوای قرآن را به فرشتهی وحی و پیامبر القا نموده و آن دو باهم محتوا را در قالب الفاظ بیان نمودهاند.
دیدگاه چهارم: خداوند محتوای قرآن و الفاظ آن را با همین ترکیب کنونی بر پیامبر وحی نموده و او هم بدون هیچ کم و کاستی آن را ابلاغ نموده است. (دیدگاه راحج و نظر اکثر مفسرین)
1- دسته ای از آیات به صراحت دلالت بر این دارند که قرآن کریم کلام خداست (کلام یعنی اینکه هم محتوا و هم لفظ از آنِ، آن کس است)
أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ (بقره/75)
آیا شما مردم مؤمن امید دارید ه ان سخت دلان به دین شما ایمان بیاورند؟ درحالی که گروهی از آنان کلام خدا را همواره میشنیدند.
وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ (توبه/6)
و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش بده تا سخن خدا را بشنود.
سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ (فتح/15)
هنگامی که شما برای به دست آوردن غنایمی روانه میشوید، متخالفان به زودی خواهند گفت: بگذارید ما هم به دنبال شما بیاییم. این سبک مغزان سودجو میخواهند وعده خدا را به مؤمنان تغییر دهند.
2- اصولاً درآیات فراوانی، قرآن کریم تحدّی کرده است
برخی معتقدند در بحث تحدّی خود پیامبر هم مورد خطاب است و هیچ کس نمیتواند اظهار کند که تحدی فقط به معناست بلکه تحدی هم به معنا و هم به لفظ است.
فصاحت و بلاغت قرآن کریم یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم است، قطعاً مبتنی بر ساختار و الفاظ کلامی قرآن کریم است. پس خود آیات تحدی هم بیانگر آن است که هم الفاظ و هم معنا وحیانی بودهاند.
3- آیات بسیاری که به صراحت دلالت دارد که همین ترکیب کلامی قرآن است و همین از جانب خداوند است.
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (یوسف/2)
همان ما نازل کردیم قرآنرا به زبان عربی شاید اندیشه کنند.
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (زخرف/3)
همانا ما قرار دادیم قرآن را عربی شاید تأمل کنید.
وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا (احقاف/12)
درحالی که پیش از آن کتاب موسی
پیشوا و رحمت بود و این قرآن تصدیق کننده آن است و به زبان عربی است.
4- قرآن به صراحت میگوید به پیامبر خودش، سر از خود نمیتواند چیزی را تغییر دهد برای نمونه:
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا ائْتِ به قرآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي (یونس/15)
هنگامی که آیات روشن ما را بر آنان میخوانند، کسانی که لقاء ما را امید ندارند، میگویند؛ قرآنی غیر این بیاور یا آن را تغییر ده! بگو: مرا نرسد که آن را از نزد خود تغییر دهم.
5- تمایز آشکار ساختار ظاهری قرآن کریم با فرمایشات حضرت رسول9:
اعراب در قبل از بعثت حدود 40 سال از زندگی خود را با حضرت رسول9سپری کرده بودند و کم و بیش سخنان فراوانی از ایشان شنیده بودند، اما در هنگام بعثت و بعد از آن وقتی که حضرت رسول9آیات قرآنی را بیان میکرد کاملاً این سخنان برای آنها تازگی داشت، به گونه ای که فرق آشکاری بین سخنان حضت رسول9در قبل و بعد از بعثت مشاهده میشد و همانطور که پیامبر در بعد از بعثت میفرمودند این جملات بر من وحی شدهاند، از طرفی اعراب جاهل با اقیانوسی از مضامین بسیار والا و بلند مواجه شدند که در قبل از بعثت اصلاً چنین مضامین والا و بلندی را از پیغمبر آن هم در قالب الفاظی قرآنی به هیچ وجه نشنیده بودند، به طوری که خود اعتراف میکردند؛ این مضامین والا و بلند در قالب چنین الفاظی فراتر از قدرت انسانی است.
پس خلاصه اینکه فرق آشکار بین تعابیر قرآن کریم و محتوای این تعابیر وجود داشت که موجب شد اعراب عصر نزول به وحیانی بودن قرآن کریم اعتراف کنند.
یکی از دانشمندان اهل سنت میگوید:
هیچ کس تردیدی نکرد و نداشت که قرآن کریم سخن پیامبر نیست وتردیدی نداشتند که قرآن کریم از منبع الهی و ملکوتی بر یامبر نازل شده است، زیرا فرق یا فرقهای آشکاری را میدیدند بین قرآن کریم و سخنان حضرت رسول9
6- معارف و محتوای بسیار والا و بلند قرآن کریم
این معارف و محتوا از چنان عظمتی برخوردار است ه اگر اخاطه کامل بر انسان و غیر آن از موجودات دیگر نداشته باشد، آوردن چنین سخنانی برای او محال است و ان حقیقت و قدرتی است که احاطه کامل بر انسان و کل مخلوقات و نظام آفرینش دارد، فقط خدای متعال است.
بر همین اساس آوردن قرآن یا چیزی همانند قران برای جن و انس محال است، زیرا که از قدرت آنان خارج است.
قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ به مثلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ به مثلهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا (اسراء/88)
بگو قطعاً اگر جن و انس گرد آیند که مانند این قرآن را بیاورند، نمیتوانند مانندش را بیاورند، اگرچه پشتیبان یکدیگر باشند.
بنابراین باتوجه به دلایل ذکر شده، دیدگاه چهارم اثبات و بطلان سه دیدگاه اول روشن است.
اسرار و رموز جاودانگی قرآن کریم
بسیاری از داشمندان بزرگ جهان اسلام، تلاشهایی را در جهت اثبات جاودانگی قرآن کریم انجام دادهاند. میدانم قرآن کریم هم آیات و هم سوره های محدود دارد چگونه با این سوره های محدود برطرف کننده نیازهای نامحدود در زمان نامحدود و درمکان نامحدود برای تمام انسانهاست؟
1- در حدیث از امام رضا7از پدر خویش نقل کردهاند که:
یک مردی از امام صادق7سوال کرد که چگونه است که قرآن کریم هرچه بیشتر منتشر میشود و هرچه بیشتر مورد تأمل و گفت و گو قرار میگیرد، تازگی و شادابی بیشتری پیدا میکند برخلاف اصولاً مسائل دیگر، امام پاسخ دادند؛ همانا خداوند قرآن را نداده است برای یک زمان خاصی غیر از زمانهای دیگر و برای مردمی خاص غیر از مردم دیگر، بلکه برای همه زمانها جدید است و در نزد هر قومی هم تازه است تا روز قیامت.
نکته- نوشت هزارن تفسیر بر قرآن در جهان اسلام مؤید این حدیث میباشد.
تقریباً ثابت هستند یعنی با تغییرات متفاوت، متحول نمیشود مثل اینکه وسیله های سفر به مکه عوض شده اما اعتقاد زیارت بیت الله الحرام عوض نشده است.
ب- ناظر به روابط بین انسان با خودش
تقریبا متحول میشوند
د- ناظر بر روابط با همنوعان خود
چه اسرار و رموزی موجب جاودانگی قرآن کریم شده است؟
200 و خرده ای روایت موجود است که دال بر این موضوع است که قرآن کریم یک محتوا دارد و یک ظاهر.
1- ژرفای نامحدود قران کریم
توان عقل و فهم انسانها محدود است اما قرآن کریم ژرفای نامحدودی دارد، این درک محدود هرچند در قرآن تأمل کند به نهایت نمیرسد و هرچند در حوزه قرآن تلاش شود، به پایان نمیرسد.
چرا ژرفای قرآن کریم نامحدود است؟
1- روایات ظاهری و باطنی است که چکیده آنها مفهم ژرفای نامحدود قران کریم است.
2- علامه طباطبایی درتفسیر المیزان در جلد سوم میفرمایند:
ظهور و پیدایش یک معنای ساده در یک آیه و ظهور یک معنای پیچیده در آن و ظهور معنای پیچیدهی دیگر در آن و... .
مرحوم تستری میفرمایند:
اگر به هر انسانی در عوض هر حرفی از قرآن کریم خدای متعال 1000 فهم عنایت کند انسان نمیتواند به نهایت آنچه که خداوند متعال به ودیعه گذاشته از کلام خدا برسد و کلام خدا صفت اوست چنان که خداوند بی نهایت است، همین طور نهایتی برای فهم کلام خدای متعال نیست.
حدیث امام در ج89/ ص97/ بحارالانوار:
نکته: قرآن پرتویی از علم خداست و چون علم خدا نامحدود است پس این پرتویی از علم خدا هم نامحدود است و به خاطر همین در قرون و اعصار تلاشهایی در فهم قرآن صورت گرفته است.
2- همگرایی بین قرآن و عترت
در حدیث معروف ثقلین که میفرمایند این دو (کتاب خدا و اهل بیت) جدایی ناپذیرند به همگرایی بین قران و عترت اشاه دارد.
شفاف سازی آات متشابه در زمان حضور اما معصوم صورت میپذیرد و در زمان غیبت قابل اجرا نیستند.
3- اجتهاد مستمر
خود ائمه-علیهم السلام- تکلیف ما را در زمان غیبت مشخص کردهاند، یکی از استوارترین راهها برای هدایت مردم مجتهدان بودهاند.
باتوجه به بحث اجتهاد و مجتهدان ما میتوانیم معضلات هدایتی خود را توسط این افراد اخذ کنیم و در پرتو فکر و خرد این بزرگواران از هدایت آنها بهره مند شویم.
اصولاً قرآن از طریق وحی بر پیامبر نازل شده است.
حقیقت وحی برای هیچ انسانی به جز پیامبران و بنا به قولی به جز پیامبر و ائمه قابل شناخت نیست. ما همین قدر که اعتقاد داریم که پیامبران انسانهای صدیق هستند، بنابراین این اعتقاد باعث میشود آنچه بیان میکنند، تصویب کنیم.
چگونه میشود پیامبر یک مطلب را دریافت کند درحالی که صاحب چشمان و گوشها هستند درحالی که نه آن صدا را شنیدهاند و آن را دیدهاند؟
آنها گفتار او را تصدیق میکردند و تصدیق آنها، اثبات رسالت است.
حقیقت وحی نه برای عصر حضور و نه برای عصر ظهور چنین فهمی مهیا نمیشود به جز انبیاء که چنین رابطه ای دارند که قادر به درک حقیقت وحی هستند و چون آن فهمی که باید این گیرندگی را داشته باشد انسان ندارد.
وحی درقران به معانی زیادی به کار رفته است.
مراد از وحی حتماً یک پدیده خاص نیست که از ملکوت آسمان به پیامبر نازل میشود.
وحی رسالی؛ بر پیامبران نازل میشود و با این نزول هم به نبوت میرسند و هم نتیجه آن را برای مردم بیان میکنند.
راغب اصفهانی در کتاب المفردات به را تبیین واژه های قرآنی در رابطه با وحی میفرمایند:
و ذالک یکون بالکلام و یکون به صوت مجرد عن الترکیب و بإشاره به بعض الجوارح و بالکتاب.
1. یکون بالکلام (گاهی اوقات به صور کلام است)
2. یکون به صوت مجرد عن الترکیب (گاهی اوقات صوت است اما ترکیب خاصی ندارد)
3. و بإشاره به بعض الجوارح (گاهی اوقات به وسیله اشاره)
وحی به اشاره سریع است و چون متضمن سرعت است امری سریع است. این امر سریع که دارای اشاره است برای برخی افراد به صورت صوت بوده است.
4. بالکتابه مثل الواح حضرت موسی7
در واژه شناسی لسان العرب ابن منظور وحی را اعلام فی الخفا (اعلام پنهانی) معرفی میکند اما باید گفت که همهی وحی به صرت پنهانی نیست.
ابن فارس هم وحی را این گونه تعریف کرده است:
وحی اصلی است که دلالت میکند بر بک فهمی یا علمی اما به صورت پنهانی.
أَبِي عَبْدِ اللَّهِ7قَالَ؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9:
تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ صَاحِبَهُ فِي صُورَةِ شَابٍّ جَمِيلٍ شَاحِبِ اللَّوْنِ فَيَقُولُ لَهُ الْقُرْآنُ: أَنَا الَّذِي كُنْتُ أَسْهَرْتُ لَيْلَكَ وَ أَظْمَأْتُ هَوَاجِرَكَ وَ أَجْفَفْتُ رِيقَكَ وَ أَسَلْتُ دَمْعَتَكَ أَئُولُ مَعَكَ حَيْثُمَا أُلْتَ وَ كُلُّ تَاجِرٍ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَتِهِ وَ أَنَا الْيَوْمَ لَكَ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ وَ سَيَأْتِيكَ كَرَامَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَبْشِرْ فَيُؤْتَى به تاجٍ فَيُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ وَ يُعْطَى الْأَمَانَ بِيَمِينِهِ وَ الْخُلْدَ فِي الْجِنَانِ بِيَسَارِهِ وَ يُكْسَى حُلَّتَيْنِ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ:
اقْرَأْ وَ ارْقَهْ فَكُلَّمَا قَرَأَ آيَةً صَعِدَ دَرَجَةً وَ يُكْسَى أَبَوَاهُ حُلَّتَيْنِ إِنْ كَانَا مُؤْمِنَيْنِ ثُمَّ يُقَالُ لَهُمَا هَذَا لِمَا عَلَّمْتُمَاهُ الْقُرْآنَ. (اصول کافی/ ج2/ ص603)
جوانی که قرآن را تلاوت کند درحالی که مؤمن است، قرآن با گوشت و خونش عجین میشود و خداوند او را با سفیران نیکوکار محشور میدارد و قرآن مانع از ورود او به جهنم در روز قیامت میشود.
وحی به معنای تفهیم الهی است که به طرفی که مورد خطاب است، گفته میشود و میشنود به طوری که دیگران متوجه نمیشوند.
و راغب اصفهانی در المفردات فرموده است:
برای آن کلمهی الهی که القا میشود به پیامبران که وحی گفته میشود و این وحی دارای اقسامی است؛
1. یا این وحی به وسیلهی یک فرستاده ای است که خودش دیده میشود، کلامش شنیده میشود مثل ابلاغ وحی توسط جبرئیل بر پیامبر اکرم9
2. یا این که به شنیدن کلامی است بدون دیدن صاحب کلام مانند آنچه که حضرت موسی میشنید.
3. یا این که به افکندن در قلب و یک مطلبی را میدید که در دلش الهام شده است و میدانست این حضور قلبی منشأ وحیانی دارد.
4. یا این که وحی به گونه ای از الهام است مثل وحی به مادر حضرت موسی
1- اشاره پنهانی
قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا*فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا. (آیه 10و11 سوره مریم)
زکریا باز عرضه داشت بارالها برای من نشانه و حجتی بر این بشارت قرار ده تا شکر گفته و مطمئن شوم خدا فرمود بدین نشان که با مردم تا سه روز تکلم نکنی پس ما به زکریا در آن حالی که از محراب به عبادت بر قومش بیرون آمد وحی کردیم که تو و امت همه صبح و شام به تسبیح و نماز قیام کتید و خدا را از شریک منزه خوانید.
یا به گفتهی شاعر عربی:
نظرت الیها نظره فتحیّرت |
دقائق فکری فی بذیع صفاتها |
فاوحی الیها الطرف انبی احبها |
و اثّر ذاک الوحی فی وجناتها |
منظور از وحی در بیت دوم، همان اشاره پنهانی است.
2- هدایت غریزی؛ یعنی انچه را که خداوند در فطرت هر موجود قرار داده تا در راستای خلقتش حرکت کند.
الف- وحی به حیوانات:
وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ* ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ. (سوره نحل؛ آیه68 و69)
و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که از کوهها و درختان و آنچه که مردم برمی افرازند، برای خود خانههایی برگیر. آنگاه از همه محصولات و میوهها بخور، پس در راه های پروردگارت که برای تو هموار شده برو، از شکم آنها نوشیدنی با رنگهای گوناگون بیرون میآید که در آن درمانی برای مردم است. قطعاً در این نشانه ای برای مردمی است که میاندیشند.
ب- وحی به جمادات:
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا به مصابیحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ. (سوره فصلت؛ آیه12)
پس آنها را در روز به صورت هفت آسمان به انجام رسانید و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد، و آسمان دنیا را با چراغهایی آرایش دادیم و حفظ کردیم، این است توانای شکست ناپذیر دانا.
بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا (سوره زلزله؛ آیه5)
چون پروردگارت به او وحی کرده است.
ج- وحی به ملائکه
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ. (سوره انفال؛ آیه12)
یاد کن هنگامی که پروردگارت به فرشتگان وحی کردئ که من با شمایم، پس مؤمنانی را ثابت قدم دارید و به زودی در دل کافران ترس اندازیم، پس سرهایشان را در هم کوبیده و همه انگشتانشان را قطع کنید.
3- الهام (سروش غیبی)
وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ. (سوره قصص؛ آیه7)
به مادر موسی الهام کردیم که او را شیر بده، چون از ستم فرعونیان بترسی او را به دریا بینداز، و مترس و غمگین مباش که ما حتماً او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران قرار میدهیم.
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى* إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى* أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي* إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عینها وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى. (سوره طه؛ آیه 37 تا 40)
و پیش از این بار دیگر هم به تو احسان کردیم، آن زمانی که به مادرت آنچه را که باید الهام میشد، الهام نمودیم. که او را در صندوق بگذار و به دریا بینداز تا دریا او را به ساحل اندازد، تا دشمن من و دشمن او، وی را برگیرد. و محبوبیتی از سوی خود بر تو انداختیم تا همگان به تو علاقه مند شوند و با مراقبت کامل من پرورش یابی. آنگاه خواهرت به سوی کاخ فرعون رفت و گفت؛ آیا شما را به کسی که این نوزاد را سرپرستی کند، راهنمایی کنم؟ پس تو را به مادرت برگرداندیم تا خوشحال شود و غصه نخورد، و کسی از فرعونیان را کشتی و ما تو را از اندوه نجات دادیم و چنان که باید امتحانت نمودیم، پس سالیانی در میان اهل مدین ماندی، سپس ای موسی! براساس تقدیر الهی به اینجا آمدی.
4- وسوسه های شیطانی
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ. (سوره انعام؛ آیه112)
و این گونه برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که برای فریب مردم همواره گفتاری باطل ولی به ظاهر آراسته به یکدیگر القا میکنند. و اگر پروردگارت میخواست چنین نمی کردن، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم میبافتند واگذار.
وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ (سوره انعام؛ آیه121)
از آنچه نام خدا را بر آن نبرده اند، نخورید، مسلّماً خوردن آن بدکاری و نافرمانی از حق است قطعاً شیاطین به دوستانشان القا میکنند تا با شما گفت و گوی بی منطق کنند، و اگر از آنان پیروی میکنید یقیناً شما هم مشرکید.
مشرکان به مسلمانان میگفتند که شما میگویید اگر حیوانی بمیرد مردار است درحالی که خدا آن را کشته است اما اگر شما خودتان آن را بکشید حلال است؟ آیه 121 سوره انعام نازل شد همانطور که علامه طباطبایی فرمودند؛ اگر از این مشرکان تبعیت کنید و مردار را حلال بدانید شما نیز با این کارتان مشرک خوانده میشوید، امر خدا را به جا آورید و وسوسه های شیطان را نپذیرید.
5- وحی رسالی:
به معنای وحی ایی است که به نشانه رسالت و نبوت پیامبران الهی است، بنابراین هیچ یک از معنایی که تاکنون در قرآن کریم بیان کردیم نشانه رسالت نیست.
وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ. (سوره شوری؛ آیه51)
چون بشری را نسزد که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب غیب، یا رسولی چون فرشته میفرستد، پس فرشته به اذن او آنچه را بخواهد وحی میکند، یقیناً او بلندمرتبه و حکیم است.
در این میان وحی قرآنی در اکثر موارد از گونهی سوم از وحی رسالی یعنی به واسطه فرشته وحی بر پیامبر نازل شده است و یکی از این سه قسم برای پیامبران نظام الهی قطعاً اتفاق افتاده است.
6- وحی قرآن کریم
قُلْ إِنَّمَا أُنذِرُكُم بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا يُنذَرُونَ. (انبیاء؛ آیه 45)
ای پیامبر به امت بگو که من شما را به وحی خدا انذار میدهم.
7- معرفت و حکمت
وحی را به معنای حکمت یا همان معرفت و شناخت حضرت رسول9نسبت به دستورات اسلام بدانیم.
ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا. (سوره اسراء؛ آیه39)
این احکام و مطالب از حکمتهایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است، و با خدا معبودی دیگر قرار مده که نکوهیده و رانده در دوزخ افکنده شوی.
مجموعه کتابهایی که بر پیامبران الهی نازل شده است، براساس روایات 50 کتاب بر حضرت یوشع بن نون، 20 کتاب از حضرت ابراهیم، 30 کتاب از حضرت موسی و تورات و انجیل و قرآن کریم که در مجموع 104 کتاب میباشند که در بین این کتب تنها کتابی که دست نخورده و تحریف نشده، قرآن کریم است.
قال النبی9: نوّروا بیوتکم بتلاوه القرآن و لاتتخدوها قبوراً کمافعلت الیهود و النصاری صلّوا فی الکنائس و البیع و عطّلوا بیوتهم فإنَّ البیت اذا کثر فیه تلاوه القرآن کثره خیره و اتّسع أهله و أضاء لأهل السّماء کما تضییء نجوم السّماء لأهل الدنیا.
خانه ای که در آن قرآن تلاوت شود و ذکر خدا در آن باشد، برکتش زیاد میشود و فرشتگان در خانه زیادند و شیطانها از آن دور هستند و پرتو افشانی میکند، آن خانه برای اهل آسمان چنانکه ستارگا برای اهل زمین نورافشانی میکنند و آن خانه ای که در آن قرآن خوانده نشود برکتش کم میشود و فرشتگان به آن خانه نزدیک نمیشوند.
از جمله سورههایی که در بحث فضیلت وارد شده است، در سورۀ مبارکه حمد در بسیاری از تفاسیر اعم از شیعه و سنی روایاتی نقل کردهاند:
1.در جامع الاحادیث آیه الله بروجردی(رضوان الله علیه)؛
اگر فاخته الکتاب در یک طرف ترازو و تمام قرآن بدون فاتحه الکتاب در طرف دیگر ترازو گذاشته شود، فاتحه الکتاب بر قرآن 7 برابر برتری مییابد.
2.در درالمنثور روایتی وارد شده است که:
کسی که تلاوت کند سوره فاتحه الکتاب را گویا تلاوت کرده تورات و انجیل و زبور و قرآن بدون فاتجه الکتاب را.
4.در مجمع البیان ابوالفضائل شیخ طوسی وارد شده است که:
چه بسا مسلمانی که فاتحه الکتاب راکه میخواند به او یاد داده میشود، پاداش کسی که دو ثلث قرآن کریم را تلاوت کرده و به او پاداشی داده میشود همانند پاداش کسی که به هر مؤمن و مؤمنه ای صدقه داده است.
4.در درالمنثور روایتی وارد شده است:
کسی که فاتحه الکتاب را میخواند، پاداشی همانند پاداش کسی است که یک ثلث قرآن کریم را تلاوت کرده است.
5.در درالمنثور، ابوزید از حضرت رسول نقل میکند که روزی به حضرت رسول از مکانی عبور میکردیم در شب به مکانی رسیدیم، پیامبر شنیدند که کسی در حال خواندن نماز شب است، پیامبر ایستادند تا اینکه نماز خود را به اتمام رسانید و سپس پیامبر فرمودند: در زمین مثلی برای آن نیست(برای سوره فاتحه الکتاب).
6.مرحوم شیخ صدوق در خصال خود از امام صادق7 نقل میکند که حضرت فرمودند:
شیطان چهار بار ناله زد: 1. روزی که مورد لعن خدا واقع شد.
2. زمانیکه از درگاه الهی رانده شد.
3.زمانیکه پیامبر اسلام مبعوث شد.
4. زمانیکه ام الکتاب نازل شد.
ثواب و فضائل سوره حمد
1.ثواب قرائت آن ثواب کسی است که تمام تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده است.
2.""""""""""""""""""""""""" دو ثلث قرآن کریم را خوانده است.
3. """"""""""""""""""""""""" ثلث قرآن کریم را خوانده است.
4. """"""""""""""""""""""""" هفت برابر تلاوت قرآن کریم است.
5. """"""""""""""""""""""""" به هر مؤمن و مؤمنه ای صدقه داده است.
1.ممکن است ناظر باشد به سطح ایمان قاریان سورهها.
2. """"""""""""""""""حالات قاریان سورهها.
3. """"""""""""""""""وضعیت قاریان سورهها.
4. """"""""""""""""""انگیزه قاریان سورهها.
5. """"""""""""""""""زمان قاریان سورهها.
6. """"""""""""""""""مکان قاریان سورهها.
7. """"""""""""""""""تعداد ثوابها ملاک نیست بلکه برای تشویق و ترغیب به تلاوت این احادیث وارده شدهاند.
1.آیا چینش آیات در ضمن یک سوره اجتمهای است یا توفیقی؟
منظور از اجتهادی آن است که به اجتهاد صحابه پیامبر صورت گرفته است و منظور از توفیقی آن است که به دستور پیامبر صورت گرفته است.
اجماع مسلمین(اعم از شیعه و سنی) بر توفیقی بودن چینش آیات در کنار هم است.
2.آیا چینش سورهها در کنار هم اجتهادی است یا توفیقی؟
در این مسئله در بین مسلمانان اختلاف است که دو دیدگاه وجود دارد:
عده ای معتقدند که چینش سورهها در کنار هم اجتهادی است و عده ای معتقدند که چینش سورهها در کنار هم توفیقی است.
3. آیا نام سورهها (اسامی سورهها) اجتهادی است یا توفیقی؟
باز دراین مورد هم اختلافی است اما اکثریت دانشمندان و علمای شیعه و سنی توفیقی است به نظر میرسد که قول مخالف (غیرمشهور) یک قول باطل و موهوم است چرا که وقتی آیات یک سوره که به طور ناکامل نازل نمیشده بلکه چند آیه از سوره دیگر نازل میشده و باید نشانی باشد که وقتی دوباره از سوره اول آیه ای نازل شد پیامبر بگوید این آیات را سر آنها بگذارید.
1.السبع المثانی
الف- سوره حجر، آیه87
وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ* به راستی که 7 آیه از مثانی وقرآن را به تو عطا کردیم.
ب- پیامبر فرمودند: الحمدلله رب العالمین، أم القرآن و ام الکتاب و سبع المثانی
2.ام القرآن
3.ام الکتاب
4.فاتحه الکتاب
5. المثانی
6.الحمد، پیامبر اکرم: هر نمازی که در آن فاتحه الکتاب خوانده نشود، آن نماز کامل نیست.
7. الاساس، پیامبر اکرم (حدیث قدسی): کل شی اساس و اساس القرآن الفاتحه.
8. الصلاه، پیامبر اکرم فرمودند: قَسَّمت الصلاهَ بینی و بین عبدی نصفین و نصفها لی و نصفها لعبدی. (منظور از صلاه سوره حمد است نه نماز)
9.الشفاء، حضرت رسول فرمودند: فاتحه الکتاب شفاء من کل داء (فاتحه الکتاب شفاء هر مریضی اسا).
10. الوافیه، اسم سوره ای که نصف نمیشود و یا به طور کامل خوانده میشود.
آیا بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ آیه ای مستقل از سوره حمد و دیگر سورهها است یا خیر؟
در پاسخ به این سؤال چند دیدگاه ارائه شده است که به بررسی آنها میپردازیم:
1.دیدگاه اول: شیعیان معتقدند که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ جزء سوره حمد و هر سوره ای از سوره های قرآن کریم است بجز سوره توبه (چون محتوای این سوره برائت از مشرکین است و با رأفت پروردگار در تناقض است.) البته 114 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ در قرآن وجود دارد چون در سوره نمل 2 بار تکرار شده است.
-شافعیه (پیروان امام شافعی) اکثریت بر اجماع شیعیان معتقدند.
-قراء کوفه و مکه هم بر همین اجماع شیعان معتقدند.
-احمد بن حنبل خودش بر این اجماع معتقد بوده اما برخی از پیروانش بر این اجماع معتقد نیستند.
-فخر رازی در تفسیر کبیر بر همین نظر تأکید داشتهاند.
-سیوطی در درالمنثور گفته: اینکه ما بگوییم بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ جزء سوره حمد و جزء سوره هیا قرآن جز توبه است قدتواترت علیه الاخبار (اخبار در این مورد متواتر است).
برخی از اهل سنت به برخی از اتباع شافعی معتقدند که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ آیه ای از سوره حمد هست اما آیه ای از دیگر سوره های قرآن کریم نیست و لذا این رأی یک رأی غالب در اهل سنت است.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ جز هیچ یک از سوره های قرآن کریم نیست مثل حنفیها و مالکیها و فقط در ابتدای هر سوره برای فاصله انداختن بین سورهها آمده است.
دلیل اول دارای احادیث ویژه ای است که این روایات همگی حاکی از این است که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ جزء سوره حمد و دیگر سورههاست.
1.مردی به امام محمدباقر7 میگوید نوشتن که جانم به فدایتان چه میفرمایید در مورد مردی که شروع کرده در نماز عید غیر سوره حمد؟ من از عباسیان پرسیدم گفتند اشکالی ندارد. نظر شما چیست؟
برای من نوشتند که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را باید برای سوره بعدی بیان شود.
2.از امام جعفر صادق7 پرسیدند: آیا من وقتی به نماز میایستم و برای فاتحه الکتاب بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را بخوانم؟ امام فرمودند: بله و باز گفت برای سوره های بعدش هم باید با سوره بخوانم؟ امام صادق7 فرمودند: بله، باید با آن سوره های دیگر و بعدی هم بخوانی.
3.راوی فرموده است که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ جزء سوره حمد است؟ امام فرمودند: بله هست. از منابع اهل سنت هم روایتیهایی داریم که این موضوع را تبیین میکند:
در صحیح مسلم انس نقل میکند که خدمت حضرت رسول بودیم که پیامبر حالت خاصی دست داد و بر او وحی شد و بعد از آن دیدیم ایشان خوشحال هستند و گفتند که الان سوره ای بر من نازل شد و پیامبر خواندند: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * إنّا أعطیناکَ الکَوثر ....
در حدیثی دیگر از امیرالمومنین پرسیدند که سبع المثانی 6 آیه هستند پس چرا سبع(هفت) آمده است؟ حضرت امیر فرمودند که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ آیه ای مستقل است.
ب: دلیل دوم
شیخ طوسی در کتاب تفسیر التبیان میگوید: که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ جزء سوره حمد و بقیه سورهها هست و اگر کسی نخواند نمازش هم باطل است و استفاده میکند به نوع نوشتن و رنگ نوشتن آیه بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ در قرآن در آن زمان که یک رنگ نوشته شده است.
ج: دلیل سوم (سیره عملی مسلمین)
از صدر اسلام تاکنون بر این بوده است که هر سوره ای را میخواندند با بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ آغاز میکردند و این سیره چون مستمر از زمان پیامبر9 تا الان بوده است دال بر این است که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ جزء سوره است اگر بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ جزء سوره نبود زمانیکه مسلمین آن را میگفتند، پیامبر باید آنها را منع میکرد و 1 روایت هم در این زمینه وارد نشده است که پیامبر مردم را از خواندن بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ نهی کرده باشد. پس هم سیره عملی مسلمین و هم تقدیر معصومین تثبیت کننده این موضوع هستند.
علی بن ابراهیم، عن أبیه و علی بن محمدٍ القاسان: جمعیاً عن القاسم بن محمد، عن سلیمان بن داود عن سفیان بن عُیَینَه، عن الزُّهدی قالَ: قالَ علیُّ بن الحسین7:
لو مات بین المغرب و المشرق لما استَوحَشتُ بعدَ أن یکون القرآن معی. و کان إذا قرأ «مالک یو الدین» یُکرَّر حتّی کادَ أن یَموتَ.
زهدی گوید: امام سجاد7 فرمود: اگر تمام کسانی که میان مغرب و مشرق هستند بمیرند، و قرآن با من باشد، احساس تنهایی نخواهم کرد و هنگامی که آن حضرت آیه «مالک یوم الدین» را میخواند، آنقدر تکرار می کرند که نزدیک بود جان دهد.
چون که اضافه کردن چیزی اضافی به نماز مبطل نماز است، بنابراین مسلمانان کاری نمیکنند که نمازشان باطل شود.
انس بن مالک در سالهایی که معاویه حاکم بود، یک سال قصد کرد از مدینه برود به قصد حج برای مکه، در مدینه یک نمازی با صدای بلند خواند و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را برای سوره حمد خواند اما برای سوره بعدی نخواند چون که نمازش تمام شد، هرکس که قرائت را شنید اعتراض کرد که تو آیه را دزدیدی یا فراموش کردی؟
چیزی نگفت ولی در نماز بعدی بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را برای سوره حمد وهم چنین سوره بعدی خواند عبدالله بن ابی از عمر سعد دوباره همین ماجرا تکرار شد وقتی از نماز فارغ شد هر کس از نماز فارغ شد اعم از مهاجرین و انصار گفتند آیه را دزدیدی یا فراموش کردی؟
دلالت به این موضوع دارند که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ متعلق به تمام سورههاست.
مکی بودن و یا مدنی بودن فاتحه الکتاب
مرحوم طبرسی2 در مجمع البیان آورده است:
1. ابن عباس گفته که سوره مکی است. دلیل هم ارائه کرده اما این دلایل مدنی بودن آن را نفی نمیکنند.
2. مجاهد گفته مدنی است.
3.بعضیها هم گفتند این سوره دوبار نازل شده است.
1.مکی است:
الف: سوره حجر، آیه87: این سوره مکلی است به اتفاق اجماع علمای اسلام و تعبیر در اینجا هم به صورت فعل ماضی است. (آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي)
ب: لا صلاه الا به فاتحه الکتاب: به اتفاق نماز پیامبر در مکه خوانده است و هم شریعت او در مکه بوده است.
مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند: گرچه نماز با ویژگی کنونی در معراج به پیامبر آموزش داده شد ولی از آیات فراوانی از جمله آیه90010 سوره علق معراج اختلافی است (سال7، 9، 10 یا ...)
ج: نزلت فاتحه الکتاب بمکه: درروایات اعم از شیعه و سنی نقل کردهاند.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ= آیهٌ مستقلهٌ
1.عده ای معتقدند که جز سوره حمد است اما آیه مستقل نیست.
2.عده ای معتقدند که مستقل است بجز سوره توبه در تمامی سورهها
این اتفاق وجود دارد که سوره حمد هفت آیه است اما چگونه اختلاف است.
مرحوم بحرانی و آیه الله مکارم از امام صادق در کتب خود نقل میکنند که حضرت فرمودند:
اگر مسی بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را ترک کند 113 یا 114 آیه را ترک کرده است.
باء بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ متعلق به چیست؟
1)إبتدأ
2)أستعین
مرحوم علامه طباطبایی فرمودند میتواند به معنای ابتدأ یعنی شروع کردن کار باشد.
و هم میتواند به إستعین باشد یعنی هم میتواند استعانت بجوید به خدایی که رحمان و رحیم است. چون تکرار نباشد میتوان گفت ابتدأ باشد. حال مقداری اختلاف است؟
مرحوم بلاغی استاد علامه و آیه الله خوئی2 معتقد بوده است ابتدأ است. برخی دیگر آوردهاند که استعین در تقدیر است، زیرا انسان موجودی محتاج و نیازمند است و همیشه احتیاج به کمک خداوند دارد، فقر و نیاز ذاتی انسان است، پس همه جا باید گفت استعین است.
برخی دیگر گفتهاند درست است که انسان همیشه استعانت میطلبد ولی اینجا هم استعین در تقدیر است و اگر (الصلاه معراج المؤمن): در فعلی که مؤمن را به معراج میبرد، نیاز به استعانت بیشتری دارد. و به ویژه در سوره حمد اقتضای 2 بار استعانت است.
اسم مشتق شده از: 1) سمه: علامت خاص، 2) سمو: رفعت و برتری
(علامات را که بر حیوانات، اعراب میگذارند این علامت خاص را سِمِه مینامند)
پس یعنی علامت گذاری میکنم کارم رابرای خداوند متعال و رنگ خدایی دارد؛ سِمِه یعنی ارزش میبخشم کارم را برای خدا و برتری میبخشم، سمُو
1. اَلََهَ- یَألَهُ؛ عَبَدَ : الله به معنای معبود.
2. اَلََهَ- یَألَهُ؛ تَحَیَّرَ: الله اَی تَحَیَّرَ فی ذاته العقول
علامه طباطبایی سخنی از حضرت رسول9 نقل کردهاند که حضرت فرمودند؛ ِبسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ میخواندند و جز آیه به شمار میآوردند.
1.خصال شیخ صدوق هم حدیثی از امام صادق7 نقل کردهاند که حضرت صادق7 فرمودند: چه شد اینان را، خدا اینهارا بکشد، قصد کردند به بزرگترین آیه در قرآن کریم و میگویند بدعت است. در حدیث دیگری از امام محمدباقر7 به اینان بزرگترین آیه قرآن را سرقت کردند و جایز است که این آیه را ابتدای هر کاری بگوییم تا آن کار با برکت شود.
الله در همه جای قرآن کریم، موصوف است و هیچ گاه صنعتی واقع نمیشود در اینجا هم موصوف است.
الرَّحْمَنِ
صفت اول برای موصوف الله است که بر وزن فَعلان صیغه مبالغه است و بر کثرت و زیادی رحمت الهی دلالت میکند و برای همه مردم اعم از مسلمانان و مؤمن و کافر میباشد.
صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت و استمرار رحمت الهی است که اخصاص به مؤمن درد. ظاهر آیاتی از قرآن کریم دلالت میکند بر اینکه رحیم نشأت گرفته از این صفت اختصاص به مؤمنان ندارد؛
بقره: 143← ِإنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ
احزاب: 43← اگر بخواهیم این آیه را قبول کنیم باید تأمل بیشتری کرد که نظر علامه از مؤمن، کل مردم است یا فقط به شیعیان اختصاص دارد؟
ابراهیم: 36← وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
حجر: 49← نَبِّىءْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
اسراء: 66← إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا
احزاب:24 ← إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا
حدید: 9-8 ← إِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ
نکاتی پیرامون بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
1.خواندن سوره های بلند در نماز حرم است، بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ آن هم حرام است.
2.سوره ای را شروع کردهایم و نصفه که شده میخواهیم عدول کنیم به یک سوره دیگر، برای سوره دیگر دوباره باید بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را بخوانیم.
3.اگر وضو نداشته باشیم همان حکم حرم بودن دست زدن به آیات قرآن بر بسم الله هم بار میشود.
4.اگر دست ما با خون نجس شده باشد بعد به بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ دست بزنیم و آن خونی شود، حرام است.
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
1.حمد عبارتست از هر ستایشی که ستایش کننده در برابر عمل زیبایی که ستایش شونده به اختیار خود انجام میدهد، به جای میآورد اما مدح اعم است از حمد که آن امور چه اختیاری باشند و چه اجباری.
2.حمد هر حامدی برای خدا متعادل است (هر حمدی از هر جامدی که سر بزند برای خداست)
آیه 62 سوره غافر اشاره بر همین موضوع دارد.
3.سیاق این سوره اقتضا میکند که ما بگوییم خداوند از سوره حمد میخواهد بندهاش را تعلیم بدهد که در برابر خداوند چگونه حمد آن را انجام دهد.
4.حمد هم در برابر افعال نیکی است که خداوند انجام داده است حال چه نفع آن برای حامد مستقیم است و یا نفع آن غیرمستقیم.
غیرمستقیم مثل سوره انعام به آیه 1: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم يَعْدِلُونَ.
سوره کهف: آیه1: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا
مستقیم مثل سوره ابراهیم، آیه39: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ
سوره اعراف، آیه 43: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ لَقَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا به ما كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
رَبِّ
رب عبارتست از مالکی که امور مملوک خود را تدبیر میکند پس رب معنای مالک را دارد که البته درمعنای مالک و رب ملک هم نهفته است.
جمع عالم است و اطلاق میشود بر تمام موجودات اعم از عالم جمادات، نبادات و... .
و هم چنین عالمین میتواند جمعی باشد که شامل اصنافی باشد مثل عالم عرب و عالم عجم، عالم پس از دنیا و عالم پیش از دنیا.
و شاید مراد عالم انسانها است:
1.آل عمران، 42: (وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ)
2.اعراف،80: (وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِينَ)
میتوان گفت که عالمین فقط مخصوص جانداران نیست هم چنین عالم فرشتگان، جنیان و...
این که به همین معنای عام به کار رفته باشد میتوان به چند آیه اشاره کرد:
1.شعراء، 23: قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ.
2.شعراء،28: قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ.
3.شعراء،24: قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ.
4. آل عمران، 96: إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ
5. انعام، 86: وَكُلاًّ فضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ
6.فرقان،1: تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا
در آیاتی از قرآن کریم عالمین در یک معنای در یک معنای واسع بکار رفته است ولی تظر علامه همین بیشتر بر این امر بوده که منظور عالم انسانهاست که برای ملاک است.
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ* الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ
1.حمد، همواره در برابر یک امر اختیاری صورت میگیرد که از محمود مشاهده میشود؛ ولی مدح اعم است از اینکه برای ممدوح به اختیار خود یا بدون اختیار خود دارای منشأ مدح باشد.
2. حمد، همواره در برابر صاحب کمالی است که دارای عقل و اندیشه باشد و صرفاً برای خدا بکار میرود اما مدح اعم است از اینکه برای ممدوح عاقل یا غیرعاقل بکار رود.
3. حمد تنها در مورد ستایشهای حق به کار میرود، اما مدح اعم است از اینکه در برابر کارهای حق یا باطل باشد.
1.حمد اعم است از اینکه در برابر نعمتی که به اورسیده یا به غیر او رسیده است اما شکر به معنای نعمتی است که به شاکر داده میشود سوه نمل، آیه 19: أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ.
2.حمد صرفاً لسانی است اما شکر اعم است از به ان و یا قلب باشد مثلاً تفکردر نظام خلقت و پی بردن به عظمت خداوند متعال.
3. شکر گاهی در آیات قران وارد شده اما جای شاکر ومشکور متفاوت است گاهی شکر انسان است و مشکور خداوند مثل آیات 152 و 172 بقره و 13 سوره لقمان.
گاهی اوقات شاکر خداست ومشکور انسان است مثل سوره انسان، آیه 22 و سوره اسرا آیه 19 گاهی اوقات شاکر و مشکور انسان است مثل سوره لقمان آیه 14.
-شکر متفاوت از حمد است، خدا حامد کسی نیست اما شاکر است.
بحثی که در همه تفاسیر آمده است: 1. مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ، 2. مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ
اولی مشتق شده از مِلک به معنای صاحب روز جزا
دومی مشتق شده از مُلک به معنای صاحب سلطه در روز جزا
خدا هم مالک است و هم مَلِک اما نکته مهم اینجاست که مالک به برهه ای از زمان مثل نور و ... اضافه نمیشود اما مَلِک به عصر و دوره اضافه میشود، بنابراین مالک فقط در اینجا به عصری از عصرها اضافه شده است آن هم طبق قرائت قاریون.
علامه طباطبایی معتقد است که قرائت مالک و مَلِک یوم الدین قرائت شده است.
امابه لحاظ معنا مالک هم سلطنت بر یک چیز دارد و هم عین آن را مالک است اما مَلِک فقط سلطنت بر یک چیز دارد بنابراین از لحاظ معنا اقوی آن است که مالک بگوییم.
اما از لحاظ ادبیات عرب (ظاهر) مالک اصلاً معنا ندارد چون به زمان اضافه نمیشوند و ملک اقوی است.
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
1.الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ* الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ* إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
همانطور که دلیلی برای الْحَمْدُ للّهِ است، دلیلی هم برای إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ است.
2.تقدیم مفعول بر فعل مقید انحصار است، عبد اطلاق میشود بر انسانی که مملوک دیگری باشد یا هر ذی شعوری که مملوک دیگری باشد و خیلی بخواهیم دامنه این عبد را گسترش دهیم با توجه به ذی شعور انس و جن و فرشتگان را شامل میشود.
سوره اسراء، آیه44: تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا: چون آیه به صراحت میگوید تسبیح خدا را در هفت آسمان هم انجام دهند و زمین و تسیبح گفتن هم باید با معرفت و علم خاصی باشد پس تمام موجودات عالم ذی شعور هستند و همه موجودات عالم مملوک خداوند هستند.
سوره مریم، آیه 93: إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا
2.عبادت با نعبد از عبد گرفته شده است، اگر چه عبد دارای معنای مختلفی هستند و جوهری گفته عبودیت به معنای خضوع است اما علامه گفته که جوهری معنای لغوی عبد را نگفته بلکه لازمه معنا را گفته است، چرا که عبودیت اگر به معنای خضوع باشد و با لام متعدی میشود در صورتی که عبد بدون لام متعدی میشود.
3. عبادت اگر چه با شرک سازگاری دارد، کسی یا چیزی را مؤثر در نظام هستی و خودش بپندارد و در برابر آن خشوع کند مثل بت پرستانی که معتقد بودند مثلاً باران به واسطهی یکی از خدایان، رزق به واسطهی یکی دیگر از خدایان و... .
ولی عبادت با استکبار هیچ گاه سازگاری ندارد، پس انسان شاید در عبودیت دچار استکبار نمیشود چرا که عبودیت یعنی پایین بودن و سراسر نیاز و فقر و با غرور و تکبر اصلاً سازگار نیست و دو ماهیت متناقض هستند.
4.ایاک نعبد و ایاک نستعین هر دو مفید انحصار هستند یکی اینکه رب یا معبود منحصراً خداوند است و دوم اینکه عبد هم منحصراً عبد است یعنی شأن دیگری غیر از مملوکیت ندارد.
و هم دلالت میکند که خدا فقط تو معبود من و من فقط عبد هستم همچنان که ایاک نستعین و تو شایسته استعانتی ومن ذاتم نیاز به استعانت دارد. بنابراین زمانی این جمله به معنای واقعی خودش بکار میرود که انسان به این مرتبه برسد یعنی فقط خودش را عبد و نیاز به کمک خدا و خدا را معبود بداند عبادت در قرآن کریم حداقل به 3 معنا بکار رفته است.
1-به معنای طاعت: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ- سوره یس/ آیه 60
2-به معنای خضوع : فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ - سوره مومنون/ آیه 47
3-به معنای تألّه (اله دانستن): وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن يُنكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ وَلا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ-سوره رعد / آیه 36 و سوره آل عمران / آیه 64
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ* صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ
1-خداوند در قرآن برای تمامی مخلوقات یک راهی را انتخاب کرده و همه مخلوقات در یک راه فرجامشان به سوی خداست که همه در حال حرکت به سوی خدا هستند این واقعیت را خداوند در سوره انشقاق آیه 6 آورده است؛ (انسان)
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ- سوره تغابن آیه 3 (موجودات غیر انسان)
وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ سوره شوری به آیه 52
از این آیات بدست آوردیم که راهها متعدد است؛
الف:
راه خداوند و عبادات او
راه شیطان و پیروی از او
اما در این راه های بسیار قرآن به بعضی راهها تشویق کرده ولی به بعضی از راهها منع کرده است که قرآن ما را به راه خدا دعوت میکند و از راه شیطان منع میکند.
وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ- یس/61
ب:
1-راه نزدیک که به سوی خداست
2-راه دوری که به سوی غیر خداست
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ- سوره بقره آیه 186 (راه نزدیک)
وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ- سوره مومنون به آیه 60
وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاء وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُوْلَئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ - سوره فضلت به آیه 44 (راه دور)
ج-
1-راهی وجود داردبه سوی تکامل
2-راهی وجود دارد به سوی انحطاط
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ-اعراف/ 40
از مفهوم آیه 40 این برداشتی شود که کسانی که استکبار نورزند، آیات الهی را تکذیب نکنند، درهای آسمان بر روی آنها باز است. (برای راه اول) اما اگر کارها را انجام دهند (برای راه دوم) است.
كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى- طه/ آیه 81(برای راه دوم)
با وجوه به این دو آیه میتوانیم بگوییم انسان از حیث پیمودن راه 2 دسته هستند. 1. مسیری به سوی کمال 2. مسیری به سوی انحطاط.
مواد از اهدنا الصراط المستقیم چیست؟ در حالیکه ما اسلام را پذیرفتیم، قرآن را داریم و... حال این شبهه را در مورد ائمه اطهار بیشتر مطرح شده است که آنها نیاز به راه مستقیم ندارند؟!
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ -سوره مجادله به آیه 11
علامه میفرمایند این آیه صداقت دارد که اگر کسی در طریق ایمان و عبادت قرار گرفت این طور نیست که ظرفیت تکاملی آن تمام شده بشد، بلکه هنوز هم جا برای او باز است که اگر بتواند پیداست تکامل در جهت انجام واجبات و اجتناب محرمات، این انسان با این اعمال صالح و اجتناب محرمات به درجات بالایی خواهد رسید و جز اصحاب مستقیم قرار خواهد گرفت.
ما را در صراط مستقیم قرار بده.
این صراط مستقیم را به ما با تداوم بده.
اصولا انسانی که در خواست صراط مستقیم میکند باید توجه داشته باشد ک به پیری از شیطان دچار نشود چرا که اگر به اطاعت از شیطان دچار شد قطعاً ضلالت و گمراهی است و گاهی به کفر میانجامد واگر هم به کفر نینجامد به شرک میانجامد، چه کفر یا شرک این انسان از ادامه صراط مستقیم باز میماند و اگر بازماند این انسان، انسان ظالمی است و انسان ظالم هیچ اهل هدایت نیست.
وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ- یس/62.
الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ- انعام/ 82.
از آیه 82 انعام بدست میآوریم که اگر کسی ایمان خود را به ظلم آمیخت انسان ظالم هیچ گاه اهل هدایت نیست. هدایت دارای مصداقهایی است که این مصداقها بر اساس آیات قرآن کریم عبارتند از:
1-قرآن کریم 2- تورات و انجیل 3- بیت الله
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ- بقره : 185.
وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ - مائده : 46.
إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ - ال عمران : 96
قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ -بقره : 97
1-هدایتی که اختصاص به عاملان به شریعت دارد. وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ - عنکبوت : آیه 69(اخص شده به هدایت عامه)
2-هدایتی که اختصاص به انسانها دارد. إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا - دهر: آیه 3 (هدایت عامه برای همه انسانها)
3-هدایتی که اختصاصبه پیامبران دارد. وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ -انعام : 75 ، سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ-اسراء :1
4-هدایت تکوینی:قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى- طه/ 50
5-هدایت تشریعی : إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا -دهر /3
از اسراء آیه 1 برداشت میشود ارائه آیات از مختصات پیامبر است که خداوند میخواست پیامبر را هدایت کند که آنها به هدایتی میشوند که سایر انسانها به آن راه ندارد.
مصداقهای صراط مستقیم
1-دین استوار : قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ -انعام : 161
2-پیروی از حضرت رسول (ص): وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ- پیامبران زخرف: 61
3-ایمان به آخرت مومنون: وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ* وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ- 74 و 73
4-عبادت خداوند: وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ- یس : 61
وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا - انعمت علیهم به آیه 69 به سوره نساء (پیامبران و صدیقین و شهدا هستند.)
مصادیق مغضوب علیهم
1. وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ -اعراف : 65
2. قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤكُم مَّا نَزَّلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ -اعرف: 71
مرتدان : وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ- نحل: 61
منافقان و مشکران و آنها که دارای سوء ظن هستند. وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا -فتح /6
3. قاتلان: وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا- نساء /93
4. فراریان از جنگ: وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ -انفعال /16
5. مصادیق گمراهان (ضالین)
6. منکران خدا
7. منکران معاد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلًا بَعِيدًا- آیه 136 / سوره نساء
8. منکران پیامبران الهی
9. منکران کتابهای آسمانی
10. منکران فرشتگان الهی
11. عامیان نسبت : وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا -احزاب /36
12. عاصیان نسبت به پیامبر
13. مشرکان: 116/ احزاب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟